مردی را به جرم قتل نزد کوروش بزرگ آوردند!
پسران مقتول خواهان اجرای حکم قصاص بودند. قاتل از کوروش برای انجام مسئولیتی مهم در قبال برادرش سه روز مهلت تقاضا کرد.
شاه پرسید:چه کسی ضمانت تو را خواهد کرد؟قاتل به مردم نگاه کرد و اشاره کرد:این فرمانده.
شاه گفت:ای سپه سالار آراد آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ آراد تاملی کرد و سپس عرض کرد:میدانم و ضمانتش میکنم.قاتل رفت! سه روز مهلت در حال اتمام بود و مردم نگران آراد بودند که حکم بر او اجرا نشود.
اندکی قبل از غروب آفتاب قاتل برگشت و در حالی که بسیار خسته بود بین دستان جلاد قرار گرفت. شاه بزرگ پرسید:چرا برگشتی در حالیکه می توانستی فرار کنی؟
قاتل جواب داد : ترسیدم که بگویند وفای به عهد از بین مردم ایران رفت.
کوروش از آراد پرسید :چرا او را ضمانت کردی؟ پاسخ داد : ترسیدم که بگویند خیر رسانی و نیکی از بین مردم ایران رفت.
در این هنگام پسران مقتول نیر متاثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم زیرا میترسیم که بگویند بخشش و گذشت از بین مردم ایران رفت.